تا مه روی تو از چاک گریبان سر زدگفتی از جیب افق نیر رخشان سر زدتا عیان شد رخ زیبای تو از چنبر زلفصبح امید من از شام غریبان سر زدصبح نورانی دیدار تو طالع نشدهای دریغا که شب تیرهٔ هجران سر زدهر کجا دم زدم از قد و رخ و زلف و خطتهمه جا سرو و گل و سنبل و ریحان سر زدخط به گرد لب جان بخش تو میدانی چیستظلماتی که از آن چشمه حیوان سر زداز سر خاک شهیدان تو ای سخت کمانعوض لاله همی غنچهٔ پیکان سر زدصورت خوب تو از عالم معنی برخاستشعله آه من از سینهٔ سوزان سر زدیارب از دوزخ هجران تو فارغ نشوندگر به جز عشق ز عشاق تو عصیان سر زدخبر از حال اسیران محبت میدادنالهای کز دل مرغان گلستان سر زدگر
فروغی گنه عشق تو دارد غم نیستکاین گناهی است که از عالم امکان سر زدفروغی
بسطامی GOLHA..............گلها...
ما را در سایت GOLHA..............گلها دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : golhao بازدید : 41 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1402 ساعت: 9:17